جدول جو
جدول جو

معنی ام زیان - جستجوی لغت در جدول جو

ام زیان
(اُمْ مِ زَیْ یا)
گاو. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم روزگار، معاصر، هم دوره، هم عصر، دارای زمان یکسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم زبان
تصویر هم زبان
هر یک از دو یا چند تن که به یک زبان و یک لغت صحبت کنند، کنایه از هم دل، کنایه از همنشین
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ رِ)
ملخ. (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِزِ)
عصیده. (المرصع). نوعی از حلوا
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ صِ)
کخ بچگان. نوعی صرع که عارض کودکان می گردد. ام الصبیان:
کعبه را از خاصیت پنداشته عودالصلیب
کز دم ابن اﷲ او را ام صبیان آمده.
خاقانی.
دهر پیر بوالفضول است ام صبیان یافته
کز بنات فکر او عودالصلیبش یافتم.
خاقانی.
در طواف کعبه چون شوریدگان از وجد و حال
عقل را پیرانه سر در ام صبیان دیده اند.
خاقانی.
و رجوع به ام الصبیان شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زِ)
اشجعیه... از زنان صحابی بوده و حدیثی از وی روایت شده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 235 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از امدریان
تصویر امدریان
دم اسپی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی زیان
تصویر بی زیان
بی ضرر، بی اذیت، بی گزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم دوره هم عصر معاصر
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که با دیگری درتکلم بزبانی شرکت دارد، همدمی که سخن شخص را نیک دریابد: هر که او از همزبانی شد جدا بی زبان شد گر چه دارد صد نوا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام غیلان
تصویر ام غیلان
خار اشتر، تلخه وینوک (عدس تلخ)
فرهنگ لغت هوشیار
کم سخن، کسی که هر چه او را دستور دهند بجا آورد و در برابر آن عذر نیاورد: (همانا که عشقم بر این کار داشت چو من کم زبان عشق بسیار داشت)، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
في نفس الوقت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
Concurrent, Simultaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrent, simultané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
同時の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
ہم وقت , ہم وقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
מקביל , בו-זמני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
serentak, bersamaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
พร้อมกัน , พร้อมกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
sambamba, kwa wakati mmoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
并发的 , 同时的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concomitante, simultaneo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
동시에 일어나는 , 동시에
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
eşzamanlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
একই সময়ে , একযোগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
समकालीन , समानांतर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gleichzeitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одночасний , одночасний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одновременный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
równoczesny, jednoczesny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrente, simultáneo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
simultâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gelijktijdig
دیکشنری فارسی به هلندی